ادبیات
ربات آدمکش یا قاتل فلزی از بند رهاشده!
دکتر منساه گفت: «خیلی از آدمها چنین چیزی رو درک نمیکنن. اکثر ما فکر میکنیم چون سازهها و رباتها شبیه انسانها!-->…
سینما و تلویزیون
بازگشت
در اساطیر بابلی آمده که ایشتار عاشق تموز میشود، اما تموز میمیرد. ایشتار برای بازگرداندن تموز به زندگی، به جهان!-->…
کمیک و مانگا
مرگهای بیشمار لیلا استار
نام او «مرگ» است. مرگ را در فرهنگها و زمانهها عموماً موجودیت صبور و وقتشناسی میپندارند که هدف خود را به عنوان!-->…
انیمه و انیمیشن
فرانکنوینی؛ ماجرای زندهکردن بهترین دوست
تا به حال کسی را از دست دادهاید؟ کسی که دلتان بخواهد برش گردانید؟ تا به حال حیوان خانگیتان را از دست دادهاید؟!-->…
پیشخوان
فرانکنوینی؛ ماجرای زندهکردن بهترین دوست
تا به حال کسی را از دست دادهاید؟ کسی که دلتان بخواهد برش گردانید؟ تا به حال حیوان خانگیتان را از دست دادهاید؟ انگار فرزندتان را از دست داده باشید؛ حسش مثل همان است.داستان انیمیشن فرانکنوینی همین است. فکر کنید پسرکی هست به اسم ویکتور!-->!-->!-->…
ربات آدمکش یا قاتل فلزی از بند رهاشده!
دکتر منساه گفت: «خیلی از آدمها چنین چیزی رو درک نمیکنن. اکثر ما فکر میکنیم چون سازهها و رباتها شبیه انسانها هستند، هدف نهاییشون هم اینه که به انسان تبدیل بشن.سلام انسانها، من ربات قاتل هستم، احتمالا اولین ربات قاتلی که محبوب دل!-->!-->!-->…
رانده شده از مرگ
مرگ همواره بزرگترین ترس انسانی بوده است. مرگ خط پایان بر زندگی میکشد و داستان زندگی انسان را به پایان خویش میرساند. اما چه چیزی میتواند از مرگ هم دردناکتر باشد؟ آنکه مرگ هم انسان را طرد کند. به جای آنکه در لحظات پایانی، مرگ شما را!-->…
ده نمونه از بهترینهای بازگشت از مرگ در دنیای بازی
ایستر نزدیک است، و برای همین فرصت خوبی است تا نگاهی به کاراکترهای متعددی که در بازیهای ویدیویی کشته شدهاند اما بعد به سرزمین زندگان بازگشتهاند، بیندازیم. قهرمانها و آدم بدهای ما توسط جادو، سایبرنتیک، سفر در زمان، و بسیاری راههای دیگر!-->…
جُمود
به سنهی هشتصد و هشتاد و سه هجری قمری، طبیب نوپای خوشاقبالی بودم تازه به هرات فرودآمده. با استناد به نامهنگاریهای استادم حکیم رزقالثانی، مواجببگیرِ دربار سلطان بایقرا و حکیمالحکمایش، صحتالزمان شدم. اینک اما مخلوق نگونبختی هستم، در!-->…
اینک، آخرالزمان، من، آخرینِ ما
جوئل نمیخواست بازگردد، نه از مرگ. وقتی که دستان اَبی بالا و پایین میشد و با چوب گلف به سرش ضربه میزد، وقتی که خون سرش قطرهقطره روی زمین میریخت و کف خانهی قدیمی را نقاشی میکرد، وقتی که مرگ را جرعهجرعه مزه میچشید، جوئل پا پسکشیدن!-->…