عشق، شمشیری دولبه در دیستوپیا
معرفی پنج انیمه با محوریت عشق
جمله سانتیمانتال و درعین حال دردناکی از پابلو نرودا میگوید “اگر هیچ چیز نتواند ما را از مرگ برهاند، لااقل عشق از زندگی نجاتمان خواهد داد.” که شاید در نگاه اول، رویایی، غیر واقعی و حتی لوس جلوه کند. ولی حقیقت امر این است که بهراستی چیزی جز احساسات ژرف، عمیق، ناگهانی و تکاندهنده، ما را از ملال زندگی و تسلسل هرروزگی نجات بیرون نمیکشد و احتمالا پیچیدهترین این احساسات، همان عشق است. لذا لمس عشق یا دوست داشتن عمیق در جهانی که هیچ روزنهای از روشنایی به خود نمیبیند، شاید بتواند یکی از متناقضترین و درعین حال، خاصترین تجربیات بشری باشد.
این کانسپت را میتوان در قصههای مختلف، به اشکال مختلفی تجربه و مشاهده کرد. در این مقاله، ما قصد داریم ۵ انیمه سریالی که بیانگر نوعی تجربه خاص از عشق در جهانی دیستوپیایی و غالبا سیاه هستند را معرفی کنیم. در برخی از این انیمهها کانسپت عشق و ارتباطات عاطفی عمیق چنان با داستان پیوند خورده که شاید نتوان بدون اسپویلر، بهدرستی پیوند و قرارگیری این کانسپت را با داستان توضیح داد.
1- Wolf’s rain (2002)- BONES studio
وولفز رین را به جرئت میتوان مانیفست عشق در دیستوپیا نام برد. داستان درفضایی نامشخص و دیستوپایی و جهانی رو به نابودی آغاز میشود و از همان ابتدا، کاراکترهای اصلی داستان، که ماهیتی گرگینهای دارند در وضعیت بغرنجی قرار دارند. کاراکترهای اصلی داستان، گرگهایی با قابلیت استتار هستند و مورد هدف شکارچیان و سوژه تحقیقات محققان. در این جهان افسانهای وجود دارد که سرزمینی در این دستوپیای مغموم در دوردست وجود دارد که آرمانشهر گرگهاست. قهرمان اصلی داستان —- به دنبال یافتن این آرمانشهر، سرگردان در جهان میچرخد و تلاش دارد به یکی از کلیدهای این مقصد، که یک گل جادویی در هیبت انسانیست برسد و سه گرگ دیگر در این مسیر با اون همراه میشوند.
داستان انیمه پر از فراز و نشیب، ماجراجویی و اکشن و کنشها و اینتنشهای شخصیست و البته پایان اصلی داستان، در چهار قسمت OVA که در ادامه قسمت ۲۶ هستند، به پایان واقعی خود میرسد. وولفز رین، کاراکترپردازی زیبایی دارد که بهصورت داینامیکی، این کاراکترها با یکدیگر پیوند میخورند و لحظاتی بسیار یونیک خلق میکنند که از کمتر انیمهای دریافت میشود.
درعین حال، ماهیت ارتباط عاطفی اصلی داستان، که بین کاراکتر اصلی، کیبا، یک گرگ سفید، و چِزا، یک گل جادویی در هیبت انسانی که میتواند قدرتهای خاص به گرگها ببخشد، بین پیوندی از سر نیاز و عشقی حقیقی، مدام در رفتوآمد است که این تجربه رومانتیک را به فرمی زیبا و درعین حال بسیار دردناک بدل میسازد. وولفزرین، داستانی راجعبه چگونگی بقا در دیستوپیا، با چنگ انداختن به امید و عشق است که در ستینگی بسیار جذاب و مالیخولیایی، با روایتی تقریبا بدون نقص و پر تعلیق است که تجربه غمگین و درعین حال زیبایی برای بیننده شکل میدهد.

2- Kurozuka (2008) – Sony Pictures Entertainment
کوروزوکا نیز به نوبه خود، یکی از ویژهترین انیمههاییست که میتوان تجربه کرد. شروع داستان، تا حدی نزدیک به داستانهای فولک لور پریان، از ملاقات دو سرباز الیت گمشده، با بانوی تنهایی که در خانهای میان جنگل زندگی میکند شروع میشود و بهسرعت داستان، وارد فضای غریبتری میشود که در برخورد اول برای بیننده گیجکننده و گنگ و درعین حال، تعلیقزاست؛ زیرا ناگهان کاراکتر اصلی داستان، در کسری از ثانیه، سفری در زمان به درازای ۲۰۰۰ سال دارد که هیچ درک یا حافظهای از آن ندارد. همین تعلیق، خواننده را با کاراکتر اصلی، در فضاسازیای پسا آخرالزمانی، پر از تنش، درگیری و معما همراه میکند تا گره از سر این وقایع باز کند و کاراکتر اصلی که به دنبال معشوق خود، که اکنون ۲۰۰۰ سال از او فاصله زمانی دارد، جهان را میپیماید.
این انیمه، استایلی بسیار اکسپرسیو و درعین حال، کدر دارد که با داستان خاص و شیوه روایی گنگ آن همخوانی داشته و این عناصر کنار یکدیگر، تجربه خاصی را برای بیننده میسازد. تجربه عشق در این انیمه (که برای جلوگیری از اسپویل هم نمیتوان چندان به آن پرداخت) ویژه و یونیک است. زیرا بیشتر از اینکه به ارتباط بین دو کاراکتر اصلی بپردازد، تعلیق داستان را روی کنکاش این رابطه یا به نوعی، پیدا کردن جواب این سوال که این دو کاراکتر، کورو و زن ساحر گونهای که دو هزار سال پیش با او در ارتباط بوده، چیست؟ این انیمه، درواقع مفهوم عشق را به سطحی جاودانی، فرازمانی و فرامکانی بدل میکند و یکی از بهترین تمثالهای عشق در دیستوپیاست.

3- Kaiba (2008)- Madhouse
داستان انیمه کایبا با شکلی از فراموشی شروع میشود. کاراکتری که بههوش میآید و گویا حافظه روشنی از زندگی خود ندارد. صرفا تکههایی گسسته و تصویری محو از زنی که زمانی میشناخته در ذهن دارد و با حفرهای سیاه روی سینهاش، نوعی ماجراجویی به منظور گرهگشایی از این معما آغاز میکند. ساختار داستان کایبا در فضایی دیستوپیایی، پر از مشقت، شرارت و درعین حال، جذاب قرار دارد. درواقع، جهانیست که در آن، ذهن، خارج از بدن روی چیپهایی قرار میگیرد و افراد را به جاودانگی نزدیک میکند.
این اذهان با قرارگرفتن در بدنهای مختلف میتوانند خود را تا مدتهای مدیدی که اکنون ممکن نیست حفظ کنند و همین امر، این جهان را وارد فضایی پادآرمانشهری میکند که در آن، سودای جاودانگی، اخلاقیات و رفتارهای افراد را رو به زوال میبرد. این داستان اپیزودیک، پر از اکشن علمی-تخیلی و درعین حال پر از درگیریها و پرسشهای اخلاقیست که بیننده را به چالشهایی میاندازد که لزوما، جواب مشخصی ندارند و صرفا، پیچیدگی و درگیری ذهنی بهوجود میآورند.
قراردادن بیننده در مسند نوعی قضاوتگر اخلاقی برای مسائلی که صرفا خوب یا بد نیستند، همواره تجربه زیبا و دردناکی را فراهم میکند که کمتر میتوان اجراهای موفقی از آن را دید و کایبا، در کنار استایل جالبی که این روایت را ارائه میدهد، یکی از نمونههای موفق اینگونه روایت، در فضایی علمی-تخیلی با کانسپتهای جذاب و در کنه خود، بسیار شرور است. بخشی از تعلیق ابتدای داستان، علاوه بر تعلیق ستینگ و جهانسازی یونیک آن، منوط بر حافظهای ازدسترفته است که گویی در آن شخص جهت شفافسازی رابطه عاطفی نشناختهای وارد این دیستوپیای پر کشمکش و پرماجرا میشود.

4- Serial Experiment Lain (1998)- TV Tokyo
سریال اکسپریمنت لین تنها انیمه این لیست است که بهخاطر عشق به مفهوم رومانتیکش در این لیست قرار ندارد، بلکه بهخاطر روابط عاطفی بسیار عمیق دیگری که آرک شخصیتی بیبدیل و خاص آن را میسازد به اینجا راه یافته. این انیمه از مواردیست که تمام عناصر لازم را برای روایت یک داستان چالشبرانگیز و بینقص دارد و به بهترین نحو، آنها را با یکدیگر ترکیب میکند. ستینگ و فضای انتزاعی و سایبرپانک، تعلیق معمایی سنگین و رمزآلود، با تمهای ماورایی، روانشناختی و چالشهای فلسفی، همه در خدمت شخصیتپردازی حیرتآور داستان، این انیمه را به یکی از موفقترین انیمهها در ژانر خود بدل کرده و بیننده در مواجهه با انواع مختلفی از تعلیق، در شخصیتپردازی، دنیاسازی، داستان و روایت تجربه پرتنش و درعین حال یونیکی دارد.
از همان ابتدا، ما با لِین، دانشآموز منزوی و درونگرا مواجه میشویم که نمیتواند بهراحتی با محیط پیرامونش تطابق یابد و در همان ابتدای داستان، با واسطهای، به جهانی دیگر، با فضایی سایبرپانک و تا حدی غیرقابل درک ورود میکند که هم برای بیننده و هم برای کاراکتر، پر از چالش است و این کنش کاراکتر با فضای پیرامون، زمینهساز آرک شخصیتی یونیکی میشود که بنیان اصلی روایی داستان بر آن استوار است.

5- Gankutsuou (2004)-GDH
گانکاتسو، داستان کنت مونت کریستوی الکساندر دوماست. یا حداقل قرار است اینطور باشد. با این تفاوت که داستان کنت مونت کریستو، در آیندهای نزدیک به سه هزار سال بعد، بسیار پیشرفته و آوانگارد روایت میشود. و البته مثل بسیاری اقتباسهای کلاسیک دیگر در انیمهها، خود داستان نیز از جایی به بعد، از نسخه کلاسیک خود فاصله زیادی میگیرد. یک اپرای فضایی با شکوه، با تمام عناصرش در آیندهای نهچندان خوشایند در حال روایت داستانی کلاسیک برمبنای انتقامجویی و خصومتهای شخصی و با اینکه عشق در این داستان، در محوریت اصلی پلات قرار نمیگیرد، یکی از محرکهای مضمون اصلی داستان، همان انتقام است. با این حال، به همان شکلی که از یک داستان کلاسیک انتظار میرود، به همان شکلی که باید در کاراکترها و زندگی آنها وجود دارد و این انیمه با استایل خاص خود و انیمیشن یونیک، تجربه بصری جذابیست که بیننده در کمتر انیمهای با آن مواجه میشود.
