گامبی وزیر، شطرنج در سینما

گامبی وزیر، مینی‌سریالی که باعث شد جستجوی عبارت «چگونه شطرنج بازی کنم» در گوگل به بالاترین سطح خود در 9 سال اخیر برسد.

گامبی وزیر سریال کوتاه تلویزیونی‌ای است که در ژانر درام و خانوادگی گنجانده می‌شود و بر اساس رمانی به همین نام ساخته شده. رمانی که والتر تویس آن را در سال 1983 نگاشت و یک سال بعدش درگذشت اما 37 سال بعد، مینی‌سریالی توسط اسکات فرانک و آلن اسکات از این رمان ساخته شد که در نتفلیکس انتشار یافت.

هشدار: این مقاله حاوی اسپویل داستان سریال است!

یتیمِ نابغه

داستان فیلم، حول شخصیت اصلی داستان یعنی دخترک یتیمی به نام الیزابت هارمون می‌چرخد. این سریال کارش را با کلیشه آغاز می‌کند، کودکی که به طرزی نامعلوم از تصادف جان سالم به در می‌برد و حتی خراشی هم بر نمی‌دارد، روانه‌ی یتیم خانه‌ی متوهن می‌شود. او نیز مانند دختران آن‌جا، درس می‌خواند، بازی می‌کند، سرود می‌خواند و هرکاری که همه انجام می‌دهند را انجام می‌دهد، اما نقطه‌ی شروع این داستان جایی است که الیزابت برای تکاندن گچِ تخته‌پاک‌کن به زیرزمین یتیم‌خانه می‌رود و متوجه حضور سرایدار عبوسشان می‌شود، سرایداری که مشغول بازی‌ای است که برای بت تازگی دارد و توجه او را به خود جلب می‌کند.

با این‌که اولش بت با پس‌زدن‌های آقای شایبر، همان سرایدار عبوس، مواجه می‌شود اما شایبر رفته‌رفته نرم می‌شود و بازی را نرم‌نرمک به او یاد می‌دهد، تا جایی که از دخترک 9 ساله‌ی موقرمز می‌بازد! اما در همه‌ی این مدت، بت جانش به قرص‌های سبز رنگ آرام‌بخشی که همراه ویتامین‌ها به او و دیگر دختران می‌دهند، بسته است. شب‌ها قرص‌ها را می‌خورد و به سقف می‌نگرد، سقفی که به صفحه‌ی شطرنج تغییر می‌کند، سقفی که از دلایل شکوفایی نابغه‌ی جوان ماست. در نهایت، خانم آلما ویتلی و همسرش آلستون او را به فرزندخواندگی قبول می‌کنند و او برای همیشه از یتیم‌خانه‌ی متوهن می‌رود…

اگرچه جاه‌طلبی‌های بت پایانی ندارد و در طول داستان هرچه جلوتر می‌رویم پر رنگ‌تر می‌شوند، جاه‌طلبی‌هایی که با قرض‌گرفتن 5 دلار از آقای شایبر برای شرکت در مسابقه‌ی شطرنج شروع می‌شود و با بردن بورگوف پس از دو باخت متوالی و قهرمانی جهان در روسیه، خاتمه می‌یابد…

مهره‌های بازی

هرچه که داستان جلوتر می‌رود، متوجه شخصیت باهوش اما بی‌صلابت و ضعیف او می‌شویم. شخصیتی که تن به هر کاری می‌دهد، از مخدر گرفته تا زیاده‌روی در نوشیدن. زیاده‌روی‌ای که دست آخر کار دستش می‌دهد اما چیزی که همراه بت تا اواخر داستان ما را همراهی می‌کند، بطری قرص‌های آرام‌بخشش است. قرص‌هایی که دست آخر نتیجه‌ی اخلاقی داستان را رقم زدند، مثل چیزهایی که فکر می‌کنیم بدون آن‌ها نمی‌توانیم راهی از پیش ببریم اما وقتی کنارشان می‌گذاریم به قدرت درونی و بی‌واسطه و وسیله‌ی خود پی خواهیم برد. جدای از این‌ها، بی‌بندوباری شخصیت نیز کمی از جذابیتش کم می‌کند، این‌که در طول داستان فقط به عشق به یک نفر رضایت نمی‌داد. با این حال در پایانش شکل‌گرفتن شخصیتی را نشان داد که در طول داستان، خامی‌اش کمی ناملموس بود.

ویژگی مهم دیگری که این سریال دارد، کلیشه‌شکنی‌ای است که بت رقم می‌زند. در میدانی که مردها بر آن حاکمند و زن‌ها جایی به‌خصوص ندارد، پا می‌گذارد و به رقابتی بی‌پروا با مردان می‌ایستد که نشان‌دهنده‌ی شکستن تبعیض جنسیتی است و به نوبه‌ی خود حاوی پیامی تکراری ولی مهم است.

علاوه بر این‌ها، وجود شخصیت‌هایی لطیف و آرام عین پارچه‌ی مخمل و یا عین کوره دمدمی مزاج نیز قطعات ناقصِ پازلِ شخصیت اصلی را کامل می‌کردند. از رفیق شفیق یتیم خانه‌ای‌اش، یعنی جولین گرفته تا هدف او، چهره‌ی جدی و تافت‌زده‌ی بورگوف، شطرنج‌باز قهار روسی.

چراهای بی‌پاسخ

ابهاماتی نیز وجود دارد، این‌که شخصیت اصلی همیشه به یاد آقای شایبر است اما هرگز به دیدارش نمی‌رود تا موقع مرگ. دیگر جز آخر داستان، پایش را در یتیم‌خانه نمی‌گذارد و احوالی از دوست قدیمی‌اش جولین نمی‌گیرد. استفاده‌ی بی‌رویه از آرام‌بخش را نشان می‌داد و با این‌که نمی‌شود منکر توهم‌زا بودنش شد، اما آنقدری که این سریال پیاز داغش را زیاد کرده بود، نیست.

گامبی وزیر را ببینید اگر…

به طور کلی، گامبی وزیر اعتماد مخاطب را در چهار حرکت کیش و مات می‌کند، کشش نسبتا خوبی دارد و دغدغه‌های نویسنده نیز در سریال دیده می‌شود. اما در بعضی قسمت‌ها واقعا چیزی نمی‌بینیم که بتوانیم برای ادامه هیجان داشته باشیم و این مشکلات در نهایت با پایان‌بندی بسیار ضعیف و تکراری داستان یعنی بردن شخصیت اصلی و قهرمانی پس از باخت‌های فراوان، بیش‌تر به چشم می‌خورد. به طور کل، اگر کلیت ایده و پرداخت سریال تخیلی بود و در چارچوب بسیار محدود واقعیت محبوس نمی‌شد، این خرده نقدها وارد نبود، اما وقتی حرف از درام و رئال وسط می‌آید نباید چیزی درون داستان باشد که در دنیای واقعی کمی دور از ذهن است، نمونه‌اش صفحه‌ی شطرنجی که شخصیت اصلی به واسطه‌ی قرص های آرام‌بخش در سقف می‌دید.

هر چه سریال فضای نو و تازه‌ای داشت، موسیقی‌اش نیز حس‌وحال نویی می‌آفرید. حس‌وحالی که گاهی با پیانو به داستان القا می‌شد، گاهی نیز با دیگر سازهایی که خوراکِ چنین داستانی بودند. جز موسیقی، لباس‌ها و سروشکل مردم و شخصیت‌ها نیز بسیار به فضای قرن بیستمی داستان می‌خورد. علاوه بر این، بهترین تم برای داستان انتخاب شده بود، شاید اگر تم داستان و تاریخش امروزی بود، بسیاری از جذابیت‌های سریال را از دست می‌دادیم. به نوعی موسیقی و فضایی که این داستان داشت، نقش پاشنه‌ی آشیل درام‌سازی‌اش بود.

دور از نواقص فراوان و جذبه‌های شیرین، گامبی وزیر مینی‌سریالی متوسط است که برای پرکردن وقت می‌تواند مناسب باشد، چون گاهی یکسری نواقص آزار‌دهنده می‌شوند و توی ذوق خواننده می‌زنند. ولی همان‌طور که در ابتدا گفته شد، بزرگ‌ترین تاثیر این سریال افزایش محبوبیت شطرنج در بین مردم است که نمی‌شود به سادگی از کنار این تاثیرگذاری مهم گذشت. احتمالا از این سریال خوشتان می‌آید اما این‌که چقدر لذت ببرید، بستگی به دید انتقادی‌ای دارد که در طول تماشای سریال به همراه خود دارید.

و پایان

نمایش نظرات (1)