مرور رده

داستان تالیفی

داستان کوتاه‌های تالیفی درجه‌ی یک از نویسندگان ایرانی را اینجا خواهید بخوانید.

«گریستن آهنین» نوشتۀ سورن کریمی

جسد را که توی کیسه جنازه می‌تپاندند، ربات نالید؛ غژغژ کرد. پسرکی توی دل‌ و رودۀ چرک‌گرفتۀ ربات دست می‌برد و سعی در پیداکردن ایراد آن داشت. پسرک نابلدی بود. از ممنوعیت تولید ربات به‌علت «مشخص‌نبودن جنسیت» بیش از یک دهه می‌گذشت؛ متخصص و

ناونشینان ضلع غربی

هنوز مدت زمان زیادی از عصاره‌کشی ضلع جنوبی نگذشته بود. در هر ماه فضایی، تنها یک‌ بار اجازه‌ی عصاره‌کشی به اضلاع داده می‌شد، ولی حالا تحت‌ شرایط خاص با حضور شمالیها در ضلع غربی، این اجازه داده شده بود تا ما هم بتوانیم از آن استفاده

تولد یک قاتل

چندین روز بود که برف می‌بارید. امروز شدت بارش و باد تندتر هم شده بود. زیر لایه  نرمی که تازه باریده بود، لایه  پاخورده سخت ‌شده  روزهای قبل بود. به‌­سختی از میان انبوه برف نمناک و سنگین راهش را باز می‌کرد. گاهی سر می‌خورد و به‌­زحمت خودش

یک نامه‌ی عاشقانه

سلام. حالت خوب است عزیزم؟ آنجا هوا چطور است؟ اینجا سرد است، دوباره سرد شده است. هزار سال است که سرد می‌شود. توی تخت خوابم،‌ دراز کشیده بودم که دوباره یادت افتادم. نمی‌دانم چرا یک دفعه سرد شد، عین مرگ که یک هو آمده باشد سراغم، غم آمد. عین

عشق واقعی

آیزاک آسیموفمن جو هستم. این اسمی است که همکارم، میلتون دیویدسون مرا با آن می‌خواند. او یک برنامه نویس است و من یک برنامه رایانه‌ای. من بخشی از مجموعه مولتی‌وک هستم و با سایر بخش‌ها در سرتاسر جهان ارتباط دارم. من همه‌چیز را…

تنازع بقا

تنازع بقابعضى­‌ها بيشتر از همه با بقيه فرق دارند، غيرمنتظره، خيلى زود و رازآلود مي­‌ميرند. نمى‌­توان به­ قدركافى مدرك انباشت و فارغ­‌بال و موثق آنها را پخمه، ديوانه يا نابغه ناميد. به­‌هرروى جهد چندانی لازم نيست تا تميز داد كه جزء دسته‌­ى…

نیرنگ آلتا-آترنا

بِگویا از خواب بیدار شد و بار دیگر از پنجره‌ی سیاه‌چاله به آسمان نگاه کرد. آسمان همچنان به سیاهی قیر بود. پنج شب بود که در آن سیاه‌چاله‌ی نمور حبس بود و جز خوابیدن و خالی کردن مثانه‌اش کاری نمی‌توانست انجام دهد. بگویا تشنه بود. گرسنه هم…