در اساطیر بابلی آمده که ایشتار عاشق تموز میشود، اما تموز میمیرد. ایشتار برای بازگرداندن تموز به زندگی، به جهان زیرین یا همان جهان مردگان میرود. بعد از ماجراهای فراوان ایشتار موفق میشود تموز را به دنیای زندگان برگرداند اما تنها برای شش ماه از سال. و این میشود منشاء اسطورهای برای آغاز چرخهی سال که بهار مینامیمش. همهچیز از یک بازگشت از مرگ ساده شروع میشود.
پروندهای که برای شما تدارک دیدیم بهانهاش شروع بهار است؛ زمانی که زندگی جای مرگ را میگیرد. به خلاصهی خیلی از داستانهای محبوبمان میماند. جایی که گندالف سفید از مرگ گندالف خاکستری برمیخیزد یا وقتی که جادوگر خبیث داستان برای عملیکردن نیات شوم خود، مردگان را در هیبت هیولاها برمیخیزاند یا قهرمانی که برای معشوقهی مردهی خود دست به پویشی صعب و طولانی میزند تا بلکه بتواند او را دوباره به زندگی بازگرداند.
اگر در واقعیت مرگ محتوم و برگشتناپذیر است، در خیال اما، راه برگشت و تغییر برای هر چیزی باز است. حتی اگر آن چیز واقعیتِ اجتنابناپذیری مثل مرگ باشد. خیالی که با کنکاش در لابهلای آن سعی میکنیم شما را با خود همراه سازیم.