پرسش و پاسخ رونمایی کتاب تابان برج استخوان

در رونمایی کتاب دوم مجموعه‌ی تابان، پرسش و پاسخی بین مهمان برنامه آقای متین ایزدی، نویسنده‌، بازی‌نامه‌ و فیلم‌نامه‌نویس، و نویسنده‌ی اثر خانم شیوا مقانلو، نویسنده و مترجم، شکل گرفت که خواندن آن خالی از لطف نیست.

متین ایزدی: «حدود پنج سال پیش همراه خانم مقانلو در همایشی درباره‌ی سینما بودیم. آنجا مثالی زدم که اگر قهرمان مرد داستان که به‌دنبال گنج است، بخواهد در زمان سوارشدن به بالن بین یک دختر و گنج یکی از آن‌ها را انتخاب کند، چه خواهد کرد؟
وقتی برنامه تمام شد خانم مقانلو به من گفت قصد دارد قهرمان زنی بسازد که گنج و مرد را رها کند، بالن را بردارد و برود. و به‌نظرم شخصیت تابان، از همین جنس شخصیت‌هاست.»

متین ایزدی در ادامه افزود: اگر مجموعه‌رمان تابان را ژانری تلقی کنیم، جهان‌سازی در این نوع رمان‌ها نقش زیادی دارد و برای نوشتن‌شان اساطیر، تاریخ، اتفاقات و جغرافیای داستان را مشخص می‌کنند و حتی زبان‌سازی و اکولوژی دارند.
از دلایل زنده‌بودن مجموعه‌ی تابان هم، دنیاسازی‌اش است. شخصیت‌ تابان، شخصیت‌های مرد داستان، اتفاقات و ماجراهایی که همزمان در دل تاریخ رقم می‌خورند و زیرساخت اثر شما هستند. سوال من این است که این جهان را چطور ساختید؟

شیوا مقانلو: یک جمله‌ی طلایی هست که بیشتر مخاطبان رمان تابان، به من می‌گویند و آن هم اینکه «دلمان برای شخصیت‌های داستان تنگ شده» و پروسه‌ای که برای مخاطب دلتنگی ایجاد کند همان جهان‌سازی است. یعنی جهان را طوری ساخته باشی که مخاطب حس کند شخصیت‌ها را می‌شناسد و در همان دنیا، بین همان افراد زندگی کرده. و این کار وقتی ممکن می‌شود که نویسنده به داستان خودش علاقه داشته و تک‌تک شخصیت‌ها را دوست داشته باشد. وگرنه قصه‌ی خوبی ساخته نخواهد شد.
البته باوجود اینکه حجم داستان تابان همین مقدار است؛ اما ابعاد دیگری دارد. برای مثال من از کودکی با آن جهان‌های تاریخی جلو آمده‌م و اگر در چهارده سالگی داستان حمله‌ی مغول‌ها را نخوانده بودم، تابان را هم به‌ این شکل نمی‌نوشتم. درنتیجه فیلم‌ها و کتاب‌هایی که از قبل خوانده‌ایم دنیای ما را می‌سازند.
مورد بعدی تخیلی‌ست که ما در زندگی واقعی و عادی خودمان به آن نرسیده‌ایم؛ اما حالا شخصیت‌ها را طوری می‌سازیم که آن کارها را انجام دهند. و البته ما دنیا و اتفاقات را زیباتر نشان می‌دهیم. چون در زمان نوشتن درباره‌ی شهری جز تهران، دست‌مان برای نشان‌دادن سیاهی‌های شهر بسته است و اگر بنویسم هم عواقبی به همراه دارد.
به همین دلیل برای جبران این کمبود، دنیای دیگر شهرها را زیباتر و محکم‌تر از حالت عادی می‌سازیم.
در صورتی که ممکن است اتفاقات داستان ما، در دنیای عادی و در همان شرایط، به همین سادگی پیش نرود.

متین ایزدی: مخاطب موضوع بسیار مهمی در مجموعه‌نویسی است. و اینکه تعدادی از مخاطبان مشتاق به نوشتن فن‌فیکشن برای این اثر شدند نشان‌دهنده‌ی تاثیر بالای مخاطبان است. و شاید مخاطب، همان حلقه‌ی مفقوده‌ی اقتباس‌سازی در ایران باشد. شما برای نوشتن جلد دوم تابان از نظر مخاطبان استفاده کردید؟

شیوا مقانلو: چه در تابان، چه سایر داستان‌ها حرکت اول من برای نوشتن نیروی داستانی‌ست که به ذهنم فشار می‌آورد و حتی گاهی آن داستان به سلیقه‌ی خودم هم نیست؛ اما در نوشتنش حل می‌شوم. همینگوی می‌گوید: «مست بنویس، هوشیار ویرایش کن.» و دقیقا در مرحله‌ی اول نویسنده به چیزی جز خود داستان فکر نمی‌کند.
به‌شخصه اول باید کشتی‌هایم را با داستان بگیرم و در زمان نوشتن آنقدر بدخلق می‌شوم که می‌گویم ممکن است بقیه را با شات‌گان بزنم، و این شوخی‌‌ای‌ست که امکان دارد واقعی شود چون آنقدر درگیر نوشتن و دنیای خودم می‌شوم که تحمل ندارم صدایی از کسی بلند شود.
اما بعد از اینکه به مرحله‌ی هوشیاری می‌رسم، خواست مخاطب هم مهم می‌شود. باتوجه به اینکه هر نویسنده‌ای جامعه‌ هدف ذهنی خودش را دارد، من هم به این مورد توجه می‌کنم. اما خواست مخاطب نباید دست نویسنده را ببندد و نویسنده به مخاطب باج بدهد‌. این خیلی مهم است. من مخاطب را دوست دارم و اگر مخاطبی نباشد، منِ نویسنده هم نیستم؛ اما پشت یک کتاب، مجموعه‌ی انتشاراتی و موضوعات بیشتری هست. در کل نظر مخاطب مهم و باعث دلگرمی نویسنده است؛ اما نباید باعث باج‌دادن بشود.
بنظرم این همان نقطه‌ای‌ست که داستان از ژانر فراتر می‌رود. به توقع مخاطب پاسخ‌ داده می‌شود و در عین حال نویسنده در دام تکرار نمی‌افتد و تعادل را حفظ می‌کند.

متین ایزدی: شهر در داستان شما زنده‌ است و بنظرم دلیلش جهان‌سازی‌ست. ما در داستان‌ از وقایع تاریخی و معمایی گذر می‌کنیم. درواقع شما در داستان‌هایتان واقعه‌ی تاریخی را به‌عنوان زیرساخت و اتفاقاتی که در دنیای حالِ حاضر در داستان اصلی می‌افتد را روساز قرار داده‌اید و این کار شما دو ویژگی ایجاد می‌کند. اول احاطه به آن واقعه‌ی تاریخی و نوع تحقیقات شما و دوم زبان داستان و ورود به آن دوره‌ی تاریخی در عین دقیق و درست بودنش.

شیوا مقانلو: این موارد برمی‌گردد به پدرم که دبیر تاریخ بود و به همین خاطر من از کودکی سفرنامه‌های سیاحان و کتاب‌های تاریخی می‌خواندم. و در کنار آن‌ها خواندن تاریخ غرب و رمان‌های اروپایی. بنظرم کاری که رمان‌نویسان اروپایی کردند قرار دادن داستان و روایت مرکزیِ خوب بنا به موقعیتی که زندگی می‌کردند بود. در حالی که ما از کنت مونت کریستو فراتر نرفته‌یم.

متین ایزدی در آخر پرسید: نوشتن شخصیت جنس مخالف همیشه سخت است. شخصی‌های مرد داستان‌تان را چگونه نوشتید؟

شیوا مقانلو: من بعد از نوشتن داستان آن را به دو نفر ارائه دادم؛ یکی خانم احدیت و یکی هم خودِ شما آقای ایزدی، که در مورد شخصیت‌های مرد به من نکاتی گفتید. مخصوصا در نوشتن دعواها و چالش‌های بین شخصیت‌های مرد با هم صحبت می‌کردیم.
فکر می‌کنم برای شخصیت خود تابان، از شخصیت خودم، دوستانم و تخیلم کمک گرفتم. تابان شباهت زیادی به خودم دارد ولی کاملا نه.
اما در نوشتن شخصیت‌های مرد، تمام تجربیات من از مردهایی که تا به حال شناختم با هم ترکیب شدند و خوشحالم که در زمان نوشتن به من گفتید دنیای مردها را خوب می‌شناسم.
اوج شناخت جنس مخالف برای هنرمندها در اثر هنری‌شان و برای نویسنده‌ها در داستان‌شان است. ما نمی‌توانیم مانند توصیفات و تجربیاتی که در قلم و نوشتن‌مان داریم را در زندگی واقعی داشته باشیم. خیلی از افراد این احاطه و شناخت از جنس مخالف‌شان را در کار یا زندگی احساسی‌شان می‌برند؛ اما ما هنرمندها در هنرمان از آن استفاده می‌کنیم.
البته جالب است که من دنیای مردها را خیلی دیر شناختم؛ چون برادری نداشتم و بین بازی‌های پسرانه هم نبودم، این شناخت به دوران دانشجویی رسید. اما همیشه نگاه عمیقی به مردها داشتم. خیلی چیزها چه خوب و چه بد، از جهان مردها یاد گرفتم.
بنظرم این شناخت خیلی لازم است چون می‌توانم شخصیت خودم را از بیرون ببینم و نگاه مردها، به زن‌ها را بدانم که نتیجه‌ی آن شده تابان.

زمان‌سوار را از راما بخرید

پیام بگذارید