ابرقهرمانان
آنها پرواز میکنند. از دیوار راست بالا میروند و بین آسمانخراشها تاب میخورند و با چشمهایشان اشعۀ لیزر شلیک میکنند. صخرهای را بالای سرشان میبرند و در یک چشم به هم زدن کیلومترها جابهجا میشوند. در زمانهای عادی آنها را نمیشناسید، چون مثل شما لباس میپوشند و با ظاهر عادی از خیابانهای شلوغ و پررفتوآمد شهرهای بزرگ میگذرند. اما وقتی افراد شرور توی شهر دست به ویرانگری میزنند، با ظاهر مبدل، لباسهای عجیب و دستگاهها و ابزار پیچیدهشان، برای نجات شهر و مردم آن دستبهکار میشوند و آنوقت است که با انگشت آنها را به هم نشان میدهید و با تعجب نامشان را زمزمه میکنید.
درست حدس زدید، آنها ابرقهرمانهای محبوب شما هستند.

ابرقهرمانها طی دههها به اشکال مختلف در عرصههای گوناگون حضور پیدا کردهاند. اولین بار در ابتدای قرن بیستم در کتابهای مصور ظاهر شدند و با گسترش محبوبیتشان راه خود را از صفحههای کتابهای مصور به صفحۀ سینما و تلویزیون باز کردند و بعد از آن هم وارد دنیای ادبیات شدند. امروز در ادبیات گمانهزن زیرشاخهای به نام فانتزی ابرقهرمانی وجود دارد.
فانتزی ابرقهرمانی، که اغلب با عناصر علمی-تخیلی درآمیخته، شامل طیف وسیعی از شخصیتهاست و ابعاد گستردهای دارد، اما وجه اشتراکی هم بین داستانهای مختلف این ژانر وجود دارد. این داستانها همگی شامل شخصیتهایی هستند که قدرتهای خارقالعادهشان آنها را از انسانهای معمولی متمایز میکند. بعضی اوقات این قدرتها را تصادفی بهدست آوردهاند، گاهی برای بهدست آوردن آن جنگیدهاند و گاهی هم با این قدرتهای ابرانسانی به دنیا آمدهاند. هر چه هست، داشتن این قدرتها همیشه برای آنها با دشواریهایی همراه است و مسئولیتهای سنگینی را بر عهدهشان میگذارد، مانند نجات یک شهر یا حتی نجات جهان. همیشه یک ضدقهرمان خطرناک و قدرتمند هم وجود دارد که قهرمان داستان سعی دارد او را شکست بدهد. تقریبا تمام داستانهای فانتزی ابرقهرمانی در شهرهای بزرگ و پرجمعیت اتفاق میافتند و اینجاست که فانتزی ابرقهرمانی با فانتزی شهری هم پیوند پیدا میکند.
حضور ابرقهرمانها رفتهرفته در ادبیات گمانهزن پررنگتر شده، هرچند پیش از این هم وجود داشته است. برای مثال در سال ۱۹۸۷ کتابی نوشتۀ الیوت اس. مَگین منتشر شد به نام «سوپرمن: آخرین پسر کریپتون.» این کتاب که تصویری از کریستوفر ریو، بازیگر نقش فیلم سوپرمن روی جلد آن به چشم میخورد، اندکی پس از نمایش فیلم در سینماها به چاپ رسید. نویسنده در این کتاب داستان «زندگی» پسری را روایت میکند که از سیارۀ کریپتون به زمین آمد و تغییر و تحول شخصیتی او از سوپربوی تا تبدیل شدنش به سوپرمن را به ما نشان میدهد. کتاب «بتمن: شرارت مطلق» که در سال ۱۹۹۵ چاپ شد، تصویری متفاوت از زندگی میلیاردر مشهور، بروس وین ارائه میدهد، که پس از پی بردن به اسراری تاریک در رابطه با کودکی خود برای کشف حقیقت قدم در مسیری ناشناخته و تیره و تار میگذارد. بنابراین دهههاست که کتابهای داستانی ابرقهرمانی وجود دارند، ولی در ابتدا تعدادشان کم بود و تا همین اواخر در ژانر خاصی قرار نمیگرفتند. امروز با افزایش چشمگیر تعداد این کتابها باید بگوییم که ابرقهرمانها دیگر بخشی از ادبیات گمانهزن هستند.
اما بهراستی علت ظهور ابرقهرمانها در ادبیات چیست؟ در حالی که بهنظر میرسد کتابهای مصور رنگین و فیلمهای پرزرقوبرق هالیوود بهترین فضا برای روایت هرچه موثرتر داستان این شخصیتهای اغراقآمیز و خوشآبورنگ باشند، چرا پای آنها به صفحههای سیاه و سفید کتابها باز شده است؟ مگر غیر از این است که ابرقهرمانها به جهانهای بصری تعلق دارند؟

بهنظر میرسد پاسخ این پرسش در خودِ آن نهفته باشد. در چند دهۀ اخیر با رشد و افزایش محبوبیت رسانههای سینما و تلویزیون، بسیاری از طرفداران ژانر ابرقهرمانی توجه خود را از کتابهای مصور به فیلمهای مربوط به این ژانر معطوف کردند. تابهحال تقریبا برای هر کدام از این شخصیتهای پرطرفدار دستکم یک فیلم یا سریال ساخته شده است. امروز مخاطبان این ژانر بیش از هر زمان دیگری میخواهند از همۀ جنبههای زندگی شخصیتهای محبوبشان سر دربیاورند. بهخصوص به درک انگیزههای شخصی و «چگونگی» تبدیلشدن آنها به ابرقهرمان علاقه نشان میدهند؛ جزئیاتی که فیلمهای هالیوودی بهدلیل توجه بیشتر به جلوههای بصری از داستان خود کنار میگذارند. جای تردید نیست که آنچه مخاطبین را برای تماشای فیلمهای ابرقهرمانی به سینماها میکشاند، در درجۀ اول نه داستان شخصیتها بلکه صحنههای هیجانانگیز و جلوههای ویژۀ این فیلمهاست. پس عجیب نیست که تاکید این فیلمها بیشتر بر همین موضوع باشد. اما از طرفی هم هر کدام از فیلمها خطوط داستانی متنوع و متفاوتی را دنبال میکنند که ممکن است حتی در نسخههای کتابهای مصور هم که منبع اصلی الهام این فیلمها هستند اشارهای به آنها نشده باشد. این خود به طرح پرسشهای بیشتر در رابطه با جنبههای مختلف داستان منجر میشود که بحث و گمانهزنی دربارۀ احتمالات آن گاهی تا مدتها بین طرفداران ادامه پیدا میکند. طرفداران میخواهند بدانند چه پیامی در پایان فیلمها و سریالها نفهته است و سرنوشت ابرقهرمانهای دوستداشتنیشان به کجا خواهد کشید. از طرفی هم میخواهند بدانند چطور به این نقطه در زندگیشان رسیده و قبل از آن مشغول چه کاری بودهاند.
اینجاست که کتابهایی با محوریت داستانهای ابرقهرمانی پا به عرصه میگذارند. به عبارت دیگر، آنجا که هیاهوی این فیلمهای پر از نور و صدا و صحنههای پرهیجان فروکش میکند، کتابها وارد صحنه میشوند تا به سوالهای طرفداران دربارۀ پیشینه و تاریخچۀ شخصیتهای محبوبشان پاسخ بدهند. در کتاب «بیوۀ سیاه» (سال۲۰۱۶)، ناتاشا رومانوف، شخصیت مشهور فیلمهای «انتقامجویان»، در ماموریتی جداگانه با اِیوا اورلُوا همراه میشود تا با نظامی جاسوسی که هر دوی آنها را آموزش داده بجنگد، و نویسندۀ سرشناس داستانهای فانتزی، لی باردوگو، در کتاب «زن شگفتانگیز» (۲۰۱۷) به داستان زندگی دایانای شانزدهساله میپردازد و مسیری که او برای تبدیلشدن به «زن شگفتانگیز» طی میکند. حتی لوکی، خدای شرارت هم بهدلیل افزایش محبوبیت این شخصیت در چند سال گذشته، در سال ۲۰۱۹ در کتابی با همین عنوان ظاهر میشود؛ در داستانی جداگانه و مدتها پیش از آن که تبدیل به ضدقهرمان محبوب فیلمهای «انتقامجوبان» شود.
شایان ذکر است که بسیاری از این سوالها در رابطه با پیشینۀ ابرقهرمانها مدتها قبل در نسخههای کتابهای مصور پاسخ داده شده و طرفداران پروپاقرص این ژانر بهخوبی با تاریخچۀ این شخصیتها آشنایی دارند. ولی چنانچه گفته شد مخاطبان امروز، بهویژه طرفداران بزرگسال، به اطلاع از جزئیات دقیق مربوط به ابرقهرمانها علاقۀ زیادی دارند و بهنظر میآید بهترین راه پرداختن به این جزئیات کتابهای داستانی بلند باشد که میتوانند همۀ وجوه زندگی این شخصیتها، احساسات درونی آنها، روابطشان با دیگران، و تغییر و تحول شخصیتی آنها را بهخوبی نشان بدهند.
این کتابها هرچند با فیلمهای ابرقهرمانی و نسخههای کتابهای مصورشان در ارتباط هستند و بهنوعی همدیگر را کامل میکنند، اما دقیقا منطبق و همسو با یکدیگر نیستند و گاهی حتی مسیر مجزایی را طی میکنند. به عنوان مثال کتاب «سوپرمن: آخرین پسر کریپتون» که قبلا به آن اشاره شد، پایانبندی متفاوتی را نسبت به فیلم سوپرمن در پیش میگیرد. بعضی از کتابهای ژانر ابرقهرمانی هم بهکلی راه و روش دیگری را دنبال میکنند و با نگاهی انتقادی و رویکردی ساختارشکنانه به مفهوم ابرقهرمانها مینگرند. به عنوان مثال در کتاب «مایلز مورالز: مرد عنکبوتی»، نویسنده به دشواریهای ابرقهرمانبودن برای یک پسر نوجوان آفریقایی/آمریکایی و اسپانیاییتبار در جامعۀ آمریکا میپردازد.
شاید شما مخاطب تازهکاری باشید که با تماشای فیلمهای ابرقهرمانی به داستان آنها علاقمند شدهاید و میخواهید دربارۀ شخصیتهایشان بیشتر بدانید. شاید احساس میکنید از نظر سنی بزرگتر از آن هستید که منتظر بمانید و هر ماه یک کتاب مصور چندصفحهای را که بیشتر فضای آن به تصویر اختصاص دارد ورق بزنید تا بتوانید دربارۀ قهرمانهای مورد علاقهتان بخوانید. شاید هم از طرفداران قدیمی و پروپاقرص این ژانر هستید که همه چیز را دربارۀ ابرقهرمانها خواندهاید و فیلمها و سریالهایشان را هم تماشا کردهاید و حالا دنبال داستان تازه و متفاوتی میگردید. چه تازهکار باشید و چه در جستجوی تجربههای جدید، ادبیات ابرقهرمانی امروز انتخابهای متنوعی را در اختیار شما میگذارد. داستانهای ابرقهرمانی دیگر تنها محدود به کتابهایی دربارۀ شخصیتهای خاص نیستند و ابعاد گستردهتری پیدا کردهاند. برای مثال میتوان به کتاب «پولاددل» اثر برندون سندرسون اشاره کرد که شخصیتهایی با نیروهای ابرانسانی در آن ایفای نقش میکنند که هیچ ارتباطی با شخصیتهای آشنای جهان مارول و دیسی ندارند و جهان داستان هم کاملا متفاوت و جدید است. و یا کتاب «شرور» نوشتۀ ویکتوریا شوآب که داستان دو همدانشگاهی را دنبال میکند که با انجام آزمایشهایی سعی در رسیدن به نیروهای خارقالعاده و مافوق بشری دارند و همچنان که روابط دوستانۀ بین آنها به چالش کشیده میشود، نویسنده به مفاهیمی مانند عطش قدرت، استفاده از آن در راه رسیدن به هدف و آنچه که شخصیتهای داستان درست یا نادرست میدانند، میپردازد. از دیگر نمونههای کتابهای ژانر ابرقهرمانی میتوان به کتابهای «پیمانشکنان» اثر ماریسا مایر، «منِ شکستناپذیر» اثر آستن گروسمن، «پس از دوران طلایی» نوشتۀ کَری وان، و «قهرمان» نوشتۀ پِری مور اشاره کرد.
در اینجا خوب است اشارهای هم بکنیم به کتابهایی با محوریت ابرقهرمانی برای کودکان که این روزها هم تنوع زیادی دارند هم شامل موضوعاتی جالب و آموزنده هستند. به عنوان مثال میتوان از کتابهای «حتی ابرقهرمانها هم روزهای بد دارند» و «حتی قهرمانها هم اشتباه میکنند» نوشتۀ شِلی بکر، «قانونهای ابرقهرمانبودن» اثر دِب پیلوتی، «شاهدخت سیاهپوش» اثر دین هِیل و شارون هیل، و مجموعه داستانهای «داگمَن» نام برد.