آن روی سکهی شکستناپذیر بودن
نام اثر: شکستناپذیر (Invincible)
نویسنده: رابرت کرکمن
طراحان: کوری واکر و رایان آتلی
انتشارات: Image
عرصهی کمیکبوک از ابتدا که کارش را آغاز کرد، سه شخصیت نمادین را به تمام جهان شناساند. بتمن، سوپرمن و اسپایدرمن شخصیتهایی بودند که آحاد مردم جهان با آنها همذاتپنداری میکردند یا آمال و آرزوهایشان را در قامت آنان متصور میشدند. این قهرمانها برای سالیانِ سال راه و روشی را در ذهن همۀ ما ترسیم کردند که بهطورکلی «قهرمان یا ابرقهرمان بودن» را خارج از رویۀ آنان نمیتوانیم برای خودمان لحاظ کنیم. از این رو، یک سری کلیشهها در دنیای ابرقهرمانان پدید آمد. بهطور مثال، درمورد سوپرمن، نمونههای بسیاری داشتیم که کودکی از سیارهای بیگانه به زمین آمده و در این سیاره با مردمش آشنا شده است. در نتیجه هم به یک ابرقهرمانِ مردمپسند تبدیل شده که سر بزنگاه همه را نجات میدهد. یا درمورد اسپایدرمن، یک پسر ۱۶-۱۷ ساله را داریم که مشغول گذران زندگی در دبیرستان و معضلات مربوط به نوجوانی و جوانیاش است که ناگهان پی میبرد قدرتهایی دارد که در قبالشان احساس مسئولیت میکند.
اما پیش از شروع مطلب باید گریزی به انتشارات ایمیج زد که ارتباطی تنگاتنگ با موضوع ما دارد. انتشارات ایمیج از دههی ۹۰ میلادی با تصمیمِ فرار از سختگیریهای بیجای شرکتهای مارول و دیسی (توسط یکسری طراح سوپراستار مانند جیم لی، تاد مکفارلین و سایرین) تاسیس شد. خالقینِ ایمیج عقیده داشتند کمیکبوکی که خلق میکنند مال خودشان است و نشرها صرفا باید آن را منتشر کنند. در نتیجه، در این انتشاراتِ جدید آزادی عمل بسیار زیادی به نویسندگان و طراحانِ خوشذوق داده شد که در مارول و دیسی همتا نداشت. آنها با سختکوشی حتی به رتبهی دوم انتشارات برتر در آن دورانِ پرتلاطم رسیدند و به هدفشان (استقلال در نوشتن و مالکیت چیزی که خلق کردهاند) دست یافتند.
رابرت کرکمن نیز از دل همین استقلالطلبیِ جیم لی و مکفارلین برخاست. کرکمنِ ۲۴ساله پس از اندکی کار کردن در انتشارات نوپای ایمیج، دو سری کمیکِ اختصاصی را به نامهای Invincible (شکستناپذیر) و The Walking Dead (مردگان متحرک) شروع کرد. قطعا نام مردگان متحرک را به واسطهی سریال پرآوازهاش شنیدهاید.
اما اثر قابل توجه دیگر کرکمن غیر از مردگان متحرک، همان شکستناپذیر است که بهنوعی دیدگاهِ جسورانهی یک جوان نسبت به کلیشههای کمیکبوکی بهشمار میرود. در این کمیک که حدود ۱۵سال و ۱۴۴شماره بهطول انجامید، بیگانههایی از کرات دیگر به زمین میآیند. در همینحین نوجوانی دبیرستانی درگیر عشق و قدرتهای ماوراییِ پدر و خانوادهاش است. حتی سفرهایی به زمان و ابعاد دیگر در آن داریم که موجب اصلاح و حتی بدتر شدن اوضاع میشوند. این کمیک مملو از قهرمانانی است که در دنیایی بیرحم شاهد کشته شدن نزدیکانشان و مردم عادی به وحشیترین روش ممکن هستند. کرکمن اثری خلق کرده است که در آن امپراطوریهای شر نابود میشوند و از خاکسترشان امید پر میکشد. احتمالا به یاد کمیک یا سریال The Boys افتادهاید که در این روزها تبوتابی را در تلویزیون ایجاد کردهاند، اما باید بدانید که پیدایش شکستناپذیر به قبل از The Boys بازمیگردد.

ابتدا بخش بصری شکستناپذیر را بررسی کنیم. کوری واکر طراحی است که از یک سطح پایین در طراحی کارش را آغاز کرد و در حین کار، عین اینکه پیشرفت محسوسی داشت، نهایتا درخشیدن گرفت و توانست پایان کارش در شمارۀ ۱۴۴ را به خوبی بهثمر برساند. عملکرد واکر از لحاظ ممارست قابل ستایش است، اما او هرگز به سطحی که باید نرسید. در این مجموعه کمیک، برایان آتلی نیز بخشهایی را طراحی کرده است که بسیار رئالیستیکتر بوده و دقیقا چیزی که کرکمن کنارش نیاز داشت را به او میداد. پس از چند صفحه تماشای طراحیهای آتلی، اینگونه با خود میگویید که ایکاش از همان اول آتلی و کرکمن با هم همکاری میکردند. اما با تمام اینها، واکر نیز در پنلبندیها و طراحی پنلهای مبارزه (این کمیک پنلهای مبارزۀ بسیاری دارد)، کم نگذاشت و بهوضوح تمام سعی خود را کرده است. این پنلهای کوری واکر طوری هستند که تعدادشان به دلیل جلوگیری از اسپویل ذکر نمیشوند، اما میتوان آنها را در حد خیلی خوب توصیف کرد.
رابرت کرکمن در ابتدای کمیک کمتجربهتر بوده و به همین علت، تا پانزده سال بعد، عنوان شکستناپذیر فرازونشیبهای بسیاری را از سر گذرانده است. کمیک در برخی جلدها ضعف مشخص و معینی دارد و ناگهان در برخی جلدهای دیگر، شمای خواننده بهطور حیرتزده فقط صفحات را ورق میزنید و لذت میبرید. بهنظرم این موضوع علاوه بر اینکه تحسینبرانگیز است، یک نقطهضعف نیز برای کرکمن محسوب میشود.
شخصیتپردازیها بیشتر از هر چیز توجه شما را در این اثر به خود جلب میکنند. شما از شخصیتها خسته نمیشوید و شخصیتها مُدام چیزی برای عرضه به مخاطب دارند. از جلدهای اول که در خانوادهی گریسن هستیم و میبینیم مارک گریسن (پسر خانواده) قدرتهایی دارد، تا انتهای داستان، مارگ گریسن غیرقابل پیشبینی ظاهر میشود. اما از مارک غیرقابل پیشبینیتر، پدرش است که از سیارهای دیگر آمده و در زمین ماندگار شده و ازدواج کرده است. نولان گریسن طی ۱۴۴شماره از کمیکبوک، بهحدی جذاب پرداخت میشود که گاها با ناراحتیاش ناراحت خواهید شد و با او به انسانیت و عشق پی میبرید. یکی دیگر از نقاط قوت کمیکهای شکستناپذیر مسئلهی شخصیتهای فرعی آن است که اغلبشان نیز مانند شخصیتهای مهم، فرصتی را برای نقش بستن در ذهن مخاطب دارند.

مقداری بالاتر راجعبه رویهای کلیشهای در دنیای کمیکبوک توضیحاتی ارائه شد. شکستناپذیر و کرکمن این رویه را از سویی دیگر به مخاطب میشناسانند. شکستناپذیر مانند کمیکهای دیسی، لیگ عدالت (Justice League) و سوپرمن خودش را دارد، اما اوضاع به هیچ وجه چیزی که شما انتظارش را دارید نیست. در این دنیا مارک گریسن بهخاطر مرگِ هیچ عمو بِنی حس مسئولیت را درک نمیکند، بلکه بهطور واضح و امیدوارانه خواستار این است که قدرتهای پدرش را داشته باشد. حتی وقتی این قدرتها در او بروز میکنند، گاها باعث مرگ دیگران نیز میشود. پدر مارک، نولان گریسن، که سالها در زمین بهعنوان آمنیمن حامی و مدافع نژاد بشر مقابل دشمنان بوده است، برعکس سوپرمن، خود را مسئول رستگاری نجات مردم و به ثمر نشاندن انسانیت در قلب همهی انسانها نمیداند. آمنیمن صرفا قویترین قهرمانیست که زمین به خودش دیده است.
حتی فراتر از مواردی که پیشتر بهشان اشاره نمودیم، در دنیای شکستناپذیر، از سازمانی همانند شیلدِ دنیای مارول و یا نیک فیوریای که در تکاپوی نیروهای خوبی باشد تا زمین را نجات دهند، اثری نیست؛ بلکه سازمانهایی وجود دارند که چه خوب چه بد، تنها برای بقا تلاش میکنند.
شکستناپذیر سری کمیکی است که شما را سرگرم مینماید و در یک دنیای خشن و بیرحم که فرق قهرمان از شرور، دوست از دشمن و عاشق از فریبکار به نازکی یک تار مو است، مخاطبش را محسور میکند. رابرت کرکمن و کوری واکر از دستهی جوانانی بودند که در انتشارات ایمیج توانستند با دادن ایدههای نو و ساختارشکن، سنتهای معمول دنیای کمیکبوک که در انحصار دیسی و مارول بودند را به گونهای دیگر به دنیا نشان دهند. اگر از کمیکهایی که همواره شخصیتِ اصلیاش خوب، عادل و مهربان میماند و شرور نیز همیشه در ورطهی تاریکی مشغول دستوپا زدن است و هر نقشهاش نقشی بر آب میشود، خسته شدهاید، پس به شما کمیک شکستناپذیر را پیشنهاد میدهم. شکستناپذیر حتی برخلاف نامش، نویسندهای دارد که در مسیری شکننده به سوی موفقیت گام برداشت و بدان رسید.