سفید، سیاه و خاکستری
نام اثر: اُمگامِن (The Omega Men)
نویسنده: تام کینگ
طراح: بارنبی بگندا
انتشارات: DC
اواخر سال ۲۰۱۱ بود که انتشارات دیسی پس از رویداد موفق فلشپوینت، تصمیم به ریبوتِ دنیایش گرفت. اینچنین بود که علاوهبر تغییراتِ ریز و درشتی که در گذشته و تاریخچهی شخصیتهای معروف ایجاد شد، اکثر کاراکترهای ناشناخته نیز دستخوش تغییر شدند. یکی از بهترین نمونههای این جریان، گروه اُمگامِن بود.
اُمگامِن (افراد اُمِگا) گروهی بود که مارو ولفمن و جو استتن در سال ۱۹۸۱ و طی کمیکبوکهای گرین لنترن آن را معرفی کردند. این گروه پس از اینکه در سایر کمیکهای دیسی حضور یافت، بالاخره صاحب سری اختصاصی خود شد که ۳۸ شماره نیز دوام داشت. پس از این سری، بارها سعی شد تا کمیکهای اختصاصی بیشتری از این گروه نوشته شود، ولی هر بار با شکست یا حداقل عدم محبوبیت مواجه میشد. نهایتا تام کینگ که سال ۲۰۱۵ یک نویسندهی تازهکار بشمار میرفت و با کمیک Grayson خوش درخشیده بود، این گروه را به دست گرفت و یک مینیسری با دوازده شماره برایش نوشت.
آزادی، آرامش، صلح. تمام اینها عناوین دهنپرکنی هستند که در دنیای سفید و سیاهِ ما معطوف توجه میباشند. اما چیزی که تام کینگ در این کمیک مدنظر دارد این است که هر معلولی دارای علتی است و اینجاست که آلفا و اُمگا پدید میآیند. اعضای گروه اُمگامِن در سیستم فضاییِ نسبتا پیشرفتهای به نام وگا زندگی میکنند که تحت سلطهی یک کمپانی به اسم سیتادل است. این کمپانی صاحب یک اهرم فشار بر کل منطقهی خود میباشد. حال، داستان علت و معلول خودش را به ما نشان میدهد. در منظومهی وگا، سیتادل با استفاده از علتی ترسناک، معلولی به نام بردگی، غارت و قتل در روز روشن را به جامعهی این منظومه وارد کرده است.
داستانِ اُمگامِن پس از نابودی کریپتون نقل میشود. کریپتون که یکی از پیشرفتهترین سیارهها در دنیای دیسی محسوب میشد، مشکلاتی را با هستهی سیاره خود داشت که سرانجام، این مشکلات باعث انفجار این هسته و درنتیجه نابودیِ سیاره شد. پس از آن، شورایی در منظومهی وگا تشکیل میشود تا از بروز حادثهای مشابه با کریپتون جلوگیری کند. در نتیجه، اهرم فشاری در اینجا شکل میگیرد که هرکس آن را داشته باشد کل جهان مقابلش زانو میزند؛ چرا که بدون این اهرم فشار، سیارهها بهخاطر هستههای ناپایدارشان دچار نابودی میشوند. آن اهرم فشار مادهای است به نام استلاریوم که هستهی ناپایدار سیارهها را پایدار و از نابودی سیاره جلوگیری میکند. حال تنها جایی که میتوان این ماده را یافت منظومهی وگا است.

تام کینگ کمیک را با ۸ صفحهی ۹ پنلی شروع میکند و به همین ترتیب، میخ کارش را با ضربات پیدرپی و با دقت به دیوار جدیدِ اُمگامن میکوبد. همان صفحاتِ ۹ پنلیِ همیشگی او که اگر با آثارش آشنا باشید، خوب میدانید از چه میگویم. این صفحات با بازجویی پرایمس از کایل راینر که با آوازهی جدیدش بهعنوان وایت لنترن در تمام جهان دیسی معروف شده است، آغاز میشوند و مخاطب را مجاب میکند که صفحه به صفحه این بازجویی را دنبال نماید.
شخص نویسنده در این مینیسری به شکلی پیش میرود که شخصیتهای خود را از بیخ و بن میسازد. برای مثال، طی این کمیک پرایمس دیگر مانند سابق قدرتهای عجیبی ندارد؛ بلکه فقط یک مبارز برای آزادی، آن هم به روش خاص خودش است؛ بیخشونت. پرایمس با خشونت کنار نمیآید و معتقد است باید به گونهای آزادی و صلح را به ارمغان آورد که به قول معروف، حتی از دماغ یک فرد خونی نریزد! در ادامه نیز، تام کینگ این شخصیت را رها نمیکند و به گونهای توئیستوار او را دگرگون میسازد. گروه جدید اُمگامِن نیز در تعداد اعضا و خودِ اعضا دچار تغییرات شده است. در این کمیک، از سوی اعضای سابق و اصلی دیگر قدرتهای فرابشری نمیبینیم، بلکه صرفا با شخصیتپردازیِ آنها و فلشبکهای مرتبط، به قدرت عقایدشان پی میبریم.
این گروه جز پرایمس پنج عضو دیگر نیز دارد که نویسنده هیچکدامشان را به حال خود رها نمیکند و برای هرکدام وقت میگذارد. کالیستا، یا همان فرماندهی تیم، پرنسسی از یک امپراطوریِ مطرود است. تیگور یک موجود ببرمانند است که از خانوادهی خود بهخاطر خیانتی که مرتکب شده، رانده شده است. بروت یک کشیش میان سیارهای مذهبی در سیستم وگا است که از سمت پدرش رانده شده و بهعنوان یک آتئیست و مرتد در نزد مردمش شناخته میشود. اسکرپس نیز از یک سیارهی مُرده میآید و به نظر، تنها نجاتیافته از یک نسلکشی است. داک نیز یک ربات مخصوص کشتار میباشد. اما بهعنوان جدیدترین عضو این گروه، باید از کایل راینر نام ببریم.
طبق قوانین سیستم ستارهای وگا، هیچ لنترنی حق ندارد وارد این بخش شود و این بخش تحت تسلط و محافظت ارتش لنترنها نیست. به همین علت، کایل راینر که برای کمک به این منظومه آمده، حلقهی خود را به مسئولین سیتادل میدهد تا بهعنوان سفیری برای صلح بین دو جبهه تلاش کند.

تام کینگ بهآرامی داستان را پیش میبرد و شاید یکی از مهمترین ایرادات کارش همین باشد. او معمولا به این وسیله میخواهد با شدت بیشتری به وقایع و شخصیتها بپردازد. ولی گاهی این پرداختها فراتر از حد معمول میرود و ممکن است اشتیاق مخاطب برای ادامهی داستان را کاهش دهد.
کینگ قبل از شروع نویسندگیِ این اثر، بهطور کامل منظومهی وگا و سیارههای مختلفش را مورد مطالعه قرار داده و سیستمی به مراتب دقیقتر و زیباتر نسبت به قبل میسازد. این دقت و زیبایی طوری است که پس از چند شماره اگر نام مکانها نیز در بالای صفحه درج نشود، با انتقال موضوع و تغییر لوکیشنِ خوب و بجا، مخاطب دچار سردرگمی نمیشود. گرچه در این بحث، رنگبندیهای چشمنواز و البته طراحی پویای بگندا نیز تاثیر بسیاری میگذارند.
از اوایل داستانِ اُمگامِن تعلیقی بزرگ در شکل و شمایل یک سوال ایجاد میشود و بارها تکرار میگردد؛ «چرا کایل راینر مهم است؟». شخصیتهای کالیستا و پرایمس به طرز مرموزی قصد دارند تا به کایل چیزی را ثابت کنند. کایل که با قصد خوبی حلقهی خود را به سرپرست سیتادل تقدیم کرده بود، با این تفکر وارد سیستم وگا شد که اُمگامِنها تروریست هستند. اما پس از مدتی گشتن با این گروه فهمید که آنها مبارزینی برای بازپسگیری آزادیشان از دست سیتادل میباشند و قصد دارند جنایات سیتادل را به تمام سیارههای همسایه نشان دهند. کایل راینر در اکثر مواقع بهعنوان خودِ شخص خوانندهی کمیکبوک عمل میکند و ما از دیدگاه او به تمام مسائل نگاه میکنیم. اینکه قدرتِ بیشازحد ممکن است موجب چه جنایات وحشتناکی شود، و همان قدرت چگونه قادر است تا بر روی این جنایات سرپوش بگذارد.
تام کینگ و بارنبی بگندا در این کمیک دو صفحهی تکاندهنده میسازند. ابتدا نمایی دور از سیارهای به نام ولور که زیباست و همانند بهشتی رویایی به تصویر کشیده میشود. با وجود این ماجرا، باید مردمی شاد را نیز در این سیاره ببینیم. اما در ادامه، تنها چیزی که در این سیاره میبینیم قبر است. مردم سیستم وگا موجودیتهایی به نام آلفا (نشاندهندهی زندگی، شادی و سرزندگی) و اُمگا (نشاندهندهی مرگ، نیستی و پایان) را میپرستند. سیتادل به بهانهی رستگاری در نزد اُمگا، مردم را مثل کبکهایی که سرشان را زیر برف کردند سلاخی میکند.

- *پاراگرافهای بعدی بخش بزرگی از پایانبندی داستان را اسپویل میکنند. اگر هنوز این کمیک را نخواندهاید، تنها به سراغ پاراگراف پایانی بروید.
نویسنده طی داستان شخصیتهایش را به جایی میرساند که ناخودآگاه یاد گروه مقاومتِ جنگ ستارگان میافتید. گروهی که علیرغم شکستها، پیروزیها و بیش از چند ماه مبارزه در ۵ سیاره بهطور مداوم، بالاخره به سیتادل فائق میآیند و با بیداری جمعی کل دنیا، از جنایات شورای کهکشانی پرده برمیدارند. سیتادل یک سیاره را نسلکشی کرد تا باقی سیارهها به بقا ادامه دهند و اُمگامِن از آن پرده برداشت و تمام. اما نه؛ همانطور که بالاتر اشاره شد، پیام اصلی داستان از همان جلد اول چیز دیگری است. هر معلولی علتی دارد و همهچیز به خوبی و خوشی به پایان نمیرسد. اینجا نقطهی اوج کار تام کینگ است. بهخاطر همین است که نمیتوان برای این مینیسری متنی نوشت و درمورد پایانبندی آن حرفی بهمیان نیاورد.
ترس از نابودی سیاراتی مانند کریپتون موجب بهوجود آمدن نسلکشی سیاره ولور شد. اما پس از کنار رفتن سیتادل و آزادی جمعی، معلولهای دیگری نیز پیش آمدند. اعضای اُمگامِن مانند اعضای گروه مقاومتِ Star Wars پایان خوشی را تجربه نکردند. پرایمس که طی جنگهایش با سیتادل دچار تحول شخصیتی شده بود، از مذاکرات صلحآمیز به قتل بیرحمانهی مردمی که پس از نابودی سیتادل مسئول حکمرانیشان شده بود روی آورد؛ تنها بهخاطر حفظ جایگاه خود. حتی کالیستا که بهنوعی حکم همان پرنسس لیای مهربان را داشت، به ملکهای تبدیل شد که خواهان جنگ بیشتر با سایر سیستمها بود.
خالقین مینیسری اُمگامِن دنیایی آخرالزمانی را نشان دادهاند که کایل راینر بهعنوان وایت لنترن قصد ایجاد صلح در آن را داشت و سرانجام هم موفق شد. او سیاهی را با کمک اُمگامِن و سایر مردمی که بیدار شدند، به سفیدی تبدیل کرد. راینر وگا را به یک اتوپیا تبدیل کرد. اما سوالی که مطرح میشود این است واقعا دنیا اینقدر خواهان خروج از تاریکی و ورود به سفیدی و نور است؟ در انتهای داستان جوابی قاطع خواهید گرفت: خیر. در دنیایی که میان آن هستیم مدام سیاهی به سفیدی و سرانجام همان سفیدی به سیاهی تبدیل میشوند و این روند بارها و بارها خود را تکرار میکند.
تام کینگ در اُمگامِن دنیایی خاکستری به مخاطب عرضه مینماید و در ارائهی آن نیز همکار طراح او، بارنبی بگندا، بهخوبی کمک دست اوست. طراحی بگندا و رنگآمیزیها به گونهای در همراهی با داستان شما را ترغیب میکنند که در کمتر کمیکی چنین حسی پیدا خواهید کرد. همگیِ این خالقین با داستانشان ثابت میکنند که تیمهایی سطح پایین و حتی کلیشهای مانند اُمگامِن با پرداخت درست، و البته موضوع صحیح برای پرداخت، این قابلیت را دارند که از قعر دههی ۸۰ سرشان را بیرون آورده و حرفها و مشکلات قرن ۲۱ را بر زبان جاری کنند.