چرا خوب است که اقیانوس یک سانتی باشیم؟ ۱

 

 

در اغلب موارد انتخاب واقعی ما این است که آبچاله کم عمق باشیم یا اقیانوس کم عمق؟
نه آبچاله عمیقی وجود دارد و نه اقیانوس عمیقی
پس انتخاب عاقلانه این است که اقیانوس کم عمق باشیم.

مفهومی که به نام عمیق می‌شناسیم نامش تخصص‌گرایی‌ست. جهان ما بعد صنعتی (بخصوص) بر پایه تخصص‌گرایی می‌چرخد. این که من می‌توانم این‌ها را تایپ کنم و شما بخوانید مدیون همکاری زنان و مردان بیشماری‌ست که هر کدام به اندازه کافی در زمینه‌ای متخصص شده‌اند که حاصل همکاری‌شان سامانه‌های پیچیده‌ای مثل اینترنت شده است.

اگر آنها به قدر کافی در حیطه‌ای عمیق نمی‌شدند رسیدن به این توانایی‌ها برای نوع بشر بسیار بیشتر طول می‌کشید. با این حال دغدغه‌ی تخصص‌گرایی یا عمق کافی آفتهای خودش را هم به نوع ما تحمیل کرد. ما چنان شروع کردیم به تفکیک و تجزیه‌ی جهان به بخش‌های تخصصی و عمیق‌تر که فراموش کردیم عالم یک کل واحد است و به صرف تمایل ما به پیشرفت، واقعا دجار تجزیه نمی‌شود.

در آغاز زمانی دامنه‌ی علوم و شوز و توانایی و همت و مهم‌تر عمر بشر کفاف نمی‌داد تا کشانی از بین ما پیدا شوند و تا حد امکان زمانه‌شان در هم هچیز عمیق شوند. یکی اسمش می‌شد ابن سینا و یکی داوینچی و شهرتش بعد قرن‌ها باقی مانده است.

دامنه‌ی علوم و عمقشان به قدری زیاد شد که امگان علامه‌ی دهر شدن را از نک نک ما گرفت.. اما علاقه به تخصص ویژگی ارزشمند دیگری را هم از ما گرفت؛ درک ما از جهان به عنوان کل واحد.

جهان
جهان به عنوان یک واحد کل

جامعه از این که هر کدام از افرادش در یک محدوده بخصوص عمیق شوند خوشحال است اما آیا تک تک افراد بشر بهروزتر شده‌اند؟

آیندگان (اگر وجود داشته باشند) ما و میزان بهروزی ما را قضاوت خواهند کرد اما علی‌الحساب چه کنیم؟

ما از یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایمان در مقام موجود زنده دور افتاده‌ایم: درگ جهان به مثابه سامانه‌ای به هم پیوسته. کلی واحد که ماهم بخشی از آنیم.

تا جایی که زورمان می‌رسد در مقابل پنهاور (و نه لزوما عمیق‌تر) شدن این آبچاله یا برکه شخصی‌مان از دانش، مقاومت نکنیم. اجتماع به قدر کافی ما را به سمت تخصص گرایی و عمیق‌تر کردن آبچاله‌ دانش‌مان سوق خواهد داد. پیشرفت حاصل این تخصصی شدن به نطر غیر قابل برگشت است. معکوس شدنش هم مطلوب نیست اما دست کم می‌توانیم به قدر فرصت‌مان اجازه بدهیم این فضا وسیع شود و وسعت این فضا جبرانی‌ست برای درک ناقص و پاره‌پاره ما از حیات.

پس نگران طعنه عمق‌سنج‌ها نباش. آبچاله را گسترش بده. چند خطی درباره‌ی پرندگان آفریقا بخوان. مستندی درباره مشکلات سیاسی کامبوج ببین. مقاله‌ای درباره‌ اسطوره‌شناسی مصر مرور کن. جلوی قفسه کتابهایی که اصلا در زمینه‌شان تخصصی نداری وقت بگذران و ورقشان بزن. اگر کسی را پیدا کردی که در زمینه تخصص‌ش بتواند با تو حرف بزند گوش مفتش شو و قدردان باش.

آبچاله یک سانتی نمان. اقیانوس یک سانتی شو.

بیشتر مردم باخبرند. من بی‌خبرم آرام چون اقیانوس شناور چون لنگری در هیچ کجا

دائودجینگ
بخش بیستم
پیام بگذارید