معرفی کتاب دنیای وارونهی نو اثر آلدوس هاکسلی
دنیای وارونهی نو یا به ترجمانی دیگر دنیای شگفتانگیز نو عنوان رمانی در سبک ادبیات گمانهزن است که آلدوس هاکسلی نویسندهی فقید انگلیسی در سال 1932 یعنی شانزده سال پیش از رمان ارزشمند 1984 نوشتهی اورول به رشتهی تحریر درآورده است.
نام این کتاب برگرفته از نقلی در نمایشنامهی طوفان اثر شکسپیر است:
O wonder!
How many goodly creatures are there here!
How beauteous mankind is! O brave new world,
That has such people in’t.
نگاهی جامعتر به این کتاب
نامهایی هم که هاکسلی برای شخصیتهای داستانش انتخاب کرده ترکیبی از نامهای بزرگان معاصر است. مثل نام فورد از هنری فورد، داروین بناپارت. یا برنارد مارکس که ترکیبی از نامهای برنارد شاو و کارل مارکس است.
هاکسلی تمام سعیاش را کرده است تا مثل شکسپیر و بقیهی بزرگان نامیرای هم عصرش مفاهیمی فرازمانی ایجاد کند. اما درهرصورت توجه به سال نگارش این کتاب پیش از خواندن آن بسیار ضروری است. چون در این رمان با تعابیری مواجه خواهید شد که بسیار شبیه به فضای استیم پانک خواهد بود. در حالی که باید بدانیم قصد نویسنده در زمان نگارش کتاب قطعاً خلق چنین دنیایی نبوده و فضای رمان صرفاً تخیلی زاییدهی ذهن هاکسلیست از آنچه در آیندهی جهان در سال 2540 ممکن است رخ بدهد.
یک پادآرامانشهر نابهنجار، بیقواره و بعضاً بیمنطق که قهرمانانش گاهی مجبورند برای یک تماس تلفنی از ماشینهای پرندهی خود پیاده شوند تا یک تلفن متصل به سیم پیدا کنند. اما باید بدانیم خواندن این کتاب یک ماجراجویی عمیق و پرمایه با چاشنی فلسفه است که برعکس ظاهر متن قصه بدون تاریخ انقضا است. این رمان در یک کشور جهانی بدون جنگ، فقر و درگیری در زمان آینده در جریان است که ساکنان آن شهروندان اصلاحشده ژنتیکی دارای سلسله مراتبی نزولی به اسم آلفاها، بتاها، گاماها و اپسیلونها بر حسب هوش و کارایی ذهنی و اجتماعی هستند.
هاکسلی در رمان خود پیشرفتهای عظیم علمی در فناوری تولیدمثل، دستکاریهای روانشناختی، شرطیسازی کلاسیک و یادگیری خواب را پیشبینی میکند که با هم ترکیب میشوند تا یک جامعه جهنمی را در راستای خواستههای دولت جهانی ایجاد کند. او در داستانش دامنهای ساخته که در جنگ بین اصالت فرد و جمع، فرد تسلیم اراده دولت میشود. دید او ظریف و در نتیجه موذی است. شهروندان دیستوپی هاکسلی شستشوی مغزی داده شدهاند، درد نمیکشند، فکر نمیکنند و درعینحال برخلاف رمان 1984 واقعاً خوشحال بهنظر میرسند.
تنازع بقا

اتوماسیون زاد و ولد و آموزشهای روانشناختی بدون دخالت انسانها و خانواده و همچنین تأثیرات مخدر بیشتر یک سناریو را ایجاد میکند که در آن نگرشهای سنتی حق و زورگویی جابجا شده است. تمدنی که هاکسلی معرفی میکند تمدنی است که در نهایت انتخابهای فردی را به شدیدترین شکل ممکن رد میکند. دنیایی رسم میشود بدون علم، فلسفه، دین و هنر و به تعبیر دیگر دنیایی بدون معنای عمیقتر.
کابوس همیشگی بشر از کنترلشدن، آن هم در مقیاسی به بزرگی دنیا در دنیای وارونهی نو رنگ واقعیت میگیرد. در مقابل این جهان شگفتانگیز وحشیانی هم وجود دارند که در وحشیکده زندگی میکنند. اما به اصول این تمدن پایبند نیستند. درنهایت سیستم پیچیده و شیطانی در رمان تنها توسط یک فرد به چالش کشیده میشود: قهرمان داستان.
دربارهی هاکسلی بیشتر بخوانید.