مرور برچسب

داستان نوقلم

دوئت خونین

عاشقی به آرزوی جنگ می­ماند. موجودی خداگون جایی این کلمات تیز را در گوشم زمزمه کرد.سالن آمفی­‌تئاتر بود یا سینمایی متروکه در گوشه‌­ای ناشناخته از جهان؟ این را نمی­‌دانم. فضای سالن تاریک بود و ردیف ردیف صندلی­‌های قرمز چیده شده