دوئت خونین
عاشقی به آرزوی جنگ میماند. موجودی خداگون جایی این کلمات تیز را در گوشم زمزمه کرد.سالن آمفیتئاتر بود یا سینمایی متروکه در گوشهای ناشناخته از جهان؟ این را نمیدانم. فضای سالن تاریک بود و ردیف ردیف صندلیهای قرمز چیده شده!-->!-->!-->!-->!-->…