عشق

ادبیات گمانه‌زن به گوشه‌های ناخوداگاه خیال سرک می‌کشد و این بار ما در دیستوپین به یکی از اساسی‌ترین مفاهیم زندگی بشر و همینطور مفاهیم همه‌ی داستان‌ها پرداخته‌ایم: عشق. می‌خواهیم ببینیم در دنیای خیالی قصه‌ها عشق چطور بازنموده شده است.

وقتی به زندگی انسان‌نگاه می‌کنیم بعد از تولدش تنها دو محرک مهم برایش باقی می‌ماند: عشق و مرگ. اگر همه‌ی داستان‌های جهان را خوب بچلانیم احتمالا عاقبت به همین دو مفهوم خواهیم رسید؛ یا درباره‌ی عشق هستند یا درباره‌ی مرگ یا هر دو. 

وقتی حرف از عشق در داستان می‌زنیم، اولین چیزی که به ذهن مخاطب خطور می‌کند رمان عاشقانه (در مکتب رمانتیسیسم) یا یک داستان ملودرام است. این ولی تمام ماجرا نیست؛ عشق حتما در داستان‌های گمانه‌زن هم حضور دارد، همان‌طور که مرگ و این بار صورتی کاملا خارق‌العاده به خودش خواهد گرفت (همان‌طور که مرگ). 

در این پرونده برایتان از عشق در دیستوپیا می‌گوییم. آرمان‌شهرها چه وعده‌ای درباره‌ی عشق می‌دهند (عشقی سریع و آسان و بی‌درد؟ دنیایی بی‌نیاز از احساس که عشق هم به تبعش محلی ندارد؟ عشقی محکم و متقن به تنها همسری که بر می‌گزینید؟) و تحقق این وعده چه بر سر مفهوم عشق می‌آورد؟ د

دیستوپیا فریاد اقلیت قالب‌ناپذیر است؛ دیستوپیا جذر عدد منفی یک است در رمان «ما»، تخریب‌گر معادلات متقن و تمام عیار یوتوپیا (آرمان‌شهر) است. دیستوپیا واکنش روح بشر است در فرار از منطق رباتیک. پس اگر هر یوتوپیایی عشق را تعریف کند، دیستوپیا در برابر این سرکش‌ترین خواسته و توامان عذاب بشر، بسیار حرف‌ها خواهد داشت. 

عشق در دیستوپیا تصویری پرخاشگرانه، مخرب و در عین حال محرک خواهد یافت. عشق تنها ثابت غیرقابل حل معادلات آرمان‌شهرهای فرموله است. عشق تعالی روح بشر از اسارت است. رسیدن به عشق خوشبختی است و نداشتنش هر چه که باشد (حتی خوشبختانه‌ترین وضعیت‌های مادی)‌یعنی بدبختی. عشق عامل برهم زننده‌ی تعادل و ایستایی است، چنان جذبه و کششی در روح ایجاد می‌کند که هر کجا باشی بدترین نقطه‌ی جهان است اگر به عشق نرسیده باشی؛ پس در روح بشر انگیزه‌ای ماورائی ایجاد می‌کند؛‌منجر می‌شود به سختی و بدبختی بیفتد، منجر به تکاپو می‌شود و همین یعنی همه‌ی معادلات مادی را به نحوی غیرمنطقی بر هم خواهد زد. 

در این پرونده از دیستوپین، برایتان مروری می‌کنیم از قصه‌ها تا ببینیم در فضایی که همه چیز نابود شده است، انسان‌ها به اسارت مطلق درآمده‌اند، سیستم‌ها و الگوریتم‌ها حاک شده‌اند چه بر سر عشق می‌آید؛ این مقدس‌ترین و مخرب‌ترین مفهوم روحی و احساسی بشر چطور در مقابل جبر سیستماتیک خوشبختی متقن سر به طغیان می‌کشد.

در فیلم و سینما، در کمیک و انیمه، در بازی‌های کامپیوتری و در داستان‌ها می‌خواهیم این تعقیب کنیم که تخیل شکاک و گمانه‌زن بشر چه تصویری را برای عشق ساخته است اگر دنیا به سمت ویرانی برود.

شاید این پرونده باعث ناامیدی و سرخوردگی شود،‌تصاویری که به آن خواهیم پرداخت شاید با تصویری که از عشق در جریان اصلی و داستان‌های رمانس می‌بینیم فرسنگ‌ها فاصله داشته باشد؛ اما شاید این سرخوردگی باعث شود تا نگاهی عمیق‌تر و واقعی‌تر به مسیر خودمان بیندازیم. واقعا ما انسان‌ها داریم چه بر سر عشق می‌آوریم؟ آیا این را می‌خواهیم؟

با ما و پرونده‌ی عشق در دیستوپین همراه شوید و در این خیال لگام‌گسیخته سفر کنید.