به بی‌نهایت خوش آمدید: راهنمای مطالعه‌‌ی “آریزونا” برای زندانیان بند‌های شرقی


می‌گویند کهکشان آن‌قدر بزرگ است که اگر راهنمای مسافران کهکشان برای اتواستاپ‌زن‌ها را همراه نداشته باشید، به‌راحتی در پهنه‌ی بی‌انتهای آن راه خود را گم می‌کنید. اما نه شما مسافران عزیز، اتواستاپ‌زن کهکشان لایتناهی هستید و نه راقم این سطور قصد راهنمایی دارد. تنها خواسته‌ی این راقم ناچیز این است که ستاره‌ی دنباله‌داری یا سیارکی یا قمری را به انگشت نشان دهد. به امید به خاطر‌آوردن آن اشاره، در شبی از شب‌های تابستان که با تلسکوپ به کهکشان نگاهی می‌اندازید.

“سن‌پیر

شاید اولین ویژگی چشمگیر رمان آریزونا، جهان داستان باشد. مولفه‌ای که کتاب را در ژانر نوغریب قرار داده.
آریزونا در دنیایی اتفاق می‌افتد که ظاهرا زمین به زندان تبدیل شده. واژه‌ی “زندانی” جایگزین “انسان” شده و آزاد شدن به معنای مردن است یا برای همیشه به هواخوری رفتن.
هواخوری به یکی از بزرگ‌ترین مشکلات و نگرانی‌های زندانیان تبدیل شده، به خصوص اولین هواخوری. از سن چهارده سالگی کارت‌های هواخوری برای هر زندانی ارسال می‌شود که می‌تواند از آن استفاده کند یا کارت را به پول تبدیل کند، اما رفتن به اولین هواخوری اجباری‌ست.
ایستادن در اتاقک آسانسور و حرکت به سوی ناشناخته‌ها ترس هر نوجوان چهارده‌ساله‌ است. اما روزی، شاید به دست تقدیر و شاید تنها به خاطر اشکال در سیستم اداری، اولین کارت هواخوری برای پسرکی ارسال می‌شود که به تازگی نُه‌ساله شده.
و این آغاز ماجراست.

“هیچ‌چیز تصادفی نیست

دومین مولفه‌ی بارز کتاب، شبکه‌ی نماد و واریاسیون‌های معناداری‌ست که شالوده‌ی پیرنگ بر پایه‌ی آن‌ها بنا شده: “چهار”، اولین کلمه‌ی فصل اول که به شکل مرموزی از گوشه‌وکنار رمان، در صحنه‌ها یا دیالوگ‌هایی که انتظار نداریم سرک می‌کشد. “بی‌نهایت” که در طول داستان از مفهومی ریاضیاتی به دیدگاهی آزادی‌خواهانه، جهان‌شمول و حتی عارفانه تبدیل می‌شود. تقارن اتفاقاتی که به شکلی عجیب در کنار هم قرار می‌گیرند و معنای جدیدی می‌یابند. و مفهوم زمان که بعضی مواقع _ مثل هواخوری چهارم قهرمان در کنار محبوبش _ در تمام طول رمان گسترده می‌شود و گاهی _ مانند سال‌های کودکی و نوجوانی قهرمان _ فشرده. تاکید بر “زمان حسی” را در بسیاری از آثار ادبیات داستانی می‌توان دید، اما رمان آریزونا به نظر می‌رسد نه‌تنها بر این زمان تاکید، که از مفهوم آن تغذیه می‌کند.
در کنار شبکه‌ی نماد گسترده و مفاهیم انتزاعی، آریزونا از ارجاعات ریزودرشت لبریز است. نظریه‌ی چرخه‌ی رنگ‌های گوته، داستان فیل در تاریکی از مثنوی مولانا و آلبوم رجز از گروه موسیقی کَمِل تنها بخشی از ارجاعات فرامتنی رمان است. اما خبر خوب اینکه کتاب شما را دست تنها نگذاشته و تعریف ساده و واضح این مفاهیم را در دل داستان حل کرده است. از جهاتی، شاید بتوان گفت آریزونا برج سراسربینی‌ست که از پنجره‌های آن می‌توان تکه‌هایی از یک کل واحد و منسجم را در یک قاب دید.

“آریزونا

از جهاتی دیگر، آریزونا به صحرای بکری که نام داستان از آن گرفته شده، شباهت دارد.
سادگی، روانی و اصطلاحا خوش‌ریتم بودن متن، درک دنیاسازی، پیرنگ و نمادهای رمان را آسان‌تر می‌کند. برخلاف ظواهر داستان که در صحرای آریزونا اتفاق می‌افتد و جز اصالت قهرمان، رنگ‌و‌بوی بومی‌سازی متنی ندارد، مضامین داستان قدم‌به‌قدم از دیدگاه‌ها و فرهنگ بومی نشات گرفته.
جهان‌بینی آریزونا، نگاه عارفانه‌ی شرقی‌ست به اشیا و اتفاقات و یافتن معنا در کوچک‌ترین زوایای زندگی روزمره. یکی شدن با طبیعت و کائنات، و اعتماد به نظم و خرد بی‌بدیل جهان از دیگر مضامین متن است که نوعی از بینش و معرفت شرقی را به نمایش می‌گذارد.
در نهایت آریزونا کتابی‌ست لایق خواندن و لایق تفکر. امید که شما هم مانند راقم این سطور، با مطالعه‌ی آن به بی‌نهایت سفر کنید.

آریزونارمان آریزوناسن‌پیر
Comments (0)
Add Comment