چراغ‌های تاریک، شهر بی‌نور؛ راهنمای مطالعه‌ “نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود” برای کارمندان شهرهای دودگرفته

می‌گویند کهکشان آن‌قدر بزرگ است که اگر راهنمای مسافران کهکشان برای اتواستاپ‌زن‌ها را همراه نداشته باشید، به‌راحتی در پهنه‌ی بی‌انتهای آن راه گم می‌کنید؛ اما نه شما مسافران عزیز اتواستاپ‌زن کهکشان لایتناهی هستید و نه راقم این سطور قصد راهنمایی دارد. تنها خواسته‌ی این راقم ناچیز این است که ستاره‌ی دنباله‌داری یا سیارکی یا قمری را به انگشت نشان دهد. به امید به خاطرآوردن آن اشاره، در شبی از شب‌های تابستان که با تلسکوپ به کهکشان نگاهی می‌اندازید.

روزی روزگاری در شهر

چشمانتان را باز می‌کنید، در اتاقی که نمی‌شناسید، با وسایلی ناآشنا و در شهری بی‌نام. اطرافیان طوری رفتار می‌کنند انگار شما را می‌شناسند، انگار فرد مهمی بوده‌اید و مسبب ماجراهایی که نه به خاطر می‌آورید و نه علاقه‌ای به درگیر شدن در آن‌ها دارید.

داستان نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود دقیقا از همین نقطه‌ی به ظاهر کلیشه‌ای آغاز می‌شود. راوی بی‌نامی که حافظه‌اش را از دست داده و به دنبال کشف معماهای شهری‌ست بناشده بر پایه‌ی اعداد و ارقام. اما در نهایت، داستان ما را نه به سوی پاسخی محکم و مشخص، که به تفکر در معنای سیال زندگی هدایت می‌کند؛ راه درست چیست و مسیر غلط کدام است؟ اهدافی که به خاطرشان تا پای مرگ مبارزه می‌کنیم را نمی‌‌توان با نگاهی جدید و از دریچه‌ای متفاوت ارزیابی کرد؟ و در این صورت، آیا این اهداف ارزش چنین مبارزه‌ای را دارند؟

آیا کارمندان کارخانه خواب مصراع دوم غزلی ناسروده می‌بینند؟

شهر در این داستان، تمام ویژگی‌های پادآرمانشهر کلاسیک را دارد؛ نظامی سلسله‌مراتبی بر پایه‌ی بهره‌کشی از کارگران و چرخاندن چرخ تولیدات، فرهنگی بر پایه‌ی مصرف‌گرایی و غفلت، از دست رفتن هویت افراد و دریغ کردن کوچک‌ترین نشانه‌ی فردیت، یعنی نام از آن‌ها؛ و درنهایت قهرمانی که در جستجوی حقیقت، بنیان‌های فکری شهر را به چالش می‌کشد.

راوی داستان از سویی، ویژگی‌های پادآرمانشهری خود را حفظ کرده، و از سویی دیگر به قهرمانان نوآر پهلو می‌زند. گمگشتگی مرد _ ویژگی مشترک قهرمانان دیستوپیا و نوآر _ از همان خط اول کتاب و لحظه‌ی بیداری شروع می‌شود؛ با تلاش برای به خاطر آوردن مصراع دوم بیتی که در خواب فراموشی، مصراع آغازین آن را شنیده است.

در ادامه راوی با دیدن روند زندگی انسان‌ها در این شهر بیگانه، به ستوه می‌آید؛ انسان‌هایی که به جای نام، شماره و به جای خانواده، اتاقکی در برج دارند، شعر نمی‌شناسند، صبح تا شب، ماشین‌وار در محلی که از کودکی برایشان تعیین شده، کار می‌کنند و شب تا صبح در تفریحات و خرید غوطه می‌خورند. چیزی در این چرخه درست نیست، راوی این را حس می‌کند و در جست‌و‌جوی پاسخ است. تلاش برای بازکردن این گره‌ی کور، بازجویی‌های ناگهانی گروه‌های سیاسی متخاصم و حضور دختری با موی سیاه و گونه‌های سرخ، بر پیچیدگی ماجرا می‌افزاید و گام‌به‌گام راوی شعردوست و بی‌حافظه‌ی داستان را به سرنوشت محتوم همه‌ی قهرمانان پادآرمانشهر نزدیک می‌کند.

نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود

اگر به دنبال داستانی پادآرمانشهری با قلمی منعطف و نگاهی شاعرانه به جهانی سرد و خاکستری هستید، از مطالعه‌ی این کتاب لذت خواهید برد. توجه نویسنده به فضاسازی و مضمون در کنار خطوط پیرنگ، تجربه‌ی مطالعه‌ی رمانی استاندارد و هدفمند را برایتان رقم خواهد زد. اما ای خوانندگان عزیز، اگر مانند راقم این سطور، بعد از مطالعه‌ی کتاب ابهامات و سوالاتی درباره‌ی خطوط داستانی اثر در ذهنتان باقی ماند، دلسرد نشوید، شاید شما هم از خواب بیدار شده و در داستانی نامتقارن گرفتار باشید.

زمان‌سوار را از راما بخرید

پیام بگذارید